۱۳۹۲ تیر ۹, یکشنبه

خداحافظی خاله

جولیا گیلارد نخست وزیر استرالیا که در بین هزاره ها به خاله معروف بود و به هزاران هزاره ای که با کشتی به استرالیا آمده بود ویزای حفاظتی یا ویزای دایم اهدا کرد بالاخره هفته گذشته از سیاست کنار زده شد و از آن خداحافظی کرد و کسی دیگری -کوین راد- به رهبری حزب کارگر و نخست وزیری انتخاب شد، سه ماه دیگر انتخابات پارلمانی در استرالیا می باشد نظر سنجی ها نشان می دهد که حزب کارگر شانسی برای پیروزی ندارد و حزب لیبرال هم مخالف مهاجرین است، هزاران پناهچوی جدید در حالت بلاتکلیفی به سر می برند و معلوم نیست تا به کی به این حالت می مانند.

انجمن هزاره های استرالیا

این مشکل و مشکل آن جوان که غریبانه در کمپ یکی دو هفته پیش در گذشت در حالی است که جمعیت هزاره های استرالیا بیش از چندین ده هزار نفر می رسد و استرالیا چهارمین کشوری است بعد از افغانستان، پاکستان و ایران بیشترین جمعیت هزاره در آن زندگی می کنند و بیش از پانزده انجمن، نهاد یا کمیونیتی هزاره ها در اینجا ثبت و راجستر هستند اما هیچ کس از حق و حقوق این ها دفاع نمی کند.

یک عمر مسافر!

در مهمانی امشب یک حاجی کاکای دیگر هم بود (هم سن و سال خودم) قصه اش مرا اندوهگین کرد، او در سال 2001 با کشتی به استرالیا آمد سه و نیم سال را سپری کرد اما از قبولی خبری نبود داوطلبانه خود را به افغانستان دیپورت کرد (و آنانی که مقاومت کردند بعد از چند سالی پالیسی دولت استرالیا تغییر کرد و قبول شدند) بعد 2008 دوباره تصمیم می گیرد  با کشتی بیاید در اندونزی چندین بار گیر می افتد و زندان می شود بالاخره باز به دریا می زند و یکی دوبار کشتی شان غرق می شود و در نهایت بعد از بیست شبانه روز به استرالیا می رسد و اکنون بعد از چهار سال هنوز وضعیت اش مشخص نیست سه مصاحبه را رد شده است و در معرض اخراج قرار دارد؛ گفت بیش از صد و پنجاه نفر هزاره در کل استرالیا در چنین وضعیتی به سر می برند؛ فقط چند وکیل و فعالین حقوق مهاجرین است که از حقوق این ها دفاع می کند او می گفت سراسر عمرش در مسافری گذشته است و بچه هایش جوان شده اند و ...

عوارض مهاجرت

علی جعفری گفته می شود که چند روز پیش در اثر حمله قلبی در کمپ یا مرکز بازداشت اداره مهاجرت در سیدنی در گذشته است اما امشب از زبان هم کشتی هایش شنیدم که بنده خدا بیش از چهار سال بوده که به استرالیا آمده، اول از کمپ آزاد شده بعدن دوباره به کمپ برده شده است او هفت هشت سال را در انگلیس بلاتکلیف بوده و قبول نشده بعد آمده اندونزی و از راه دریا استرالیا آمده بود اما به دلیل مشابهت اسمی با فرد دیگری که در انگلیس سابقه جرمی داشته و متواری بوده برای سالها در کمپ ویلاوود سیدنی در بازداشت قرار داشته است و بعد غریبانه جان می دهد؛ به نظر من غربت، تشویش، سالها بلاتکلیفی و زندگی در کمپ باعث مرگ شده است ورنه با این سن و سال که نمی شه باور کرد مرگ بر اثر تکلیف قلبی!

حاجی کاکا

با ذکی که بیش از یک دهه هست که در اینجا زندگی می کند چند روز پیش صحبت می کردم و از وی خواستم که در قسمت کار و بار مرا راهنمایی کند، پرسید چند ساله هستی؟ گفتم تقریبن چهل، باز پرسید سن حقیقی ات چند است؟


گفتم همان است که گفتم، خوش شدم که شاید فکر می کند که جوان تر هستم، بعد گفت فکر می کند بیش از 45 سال عمر دارم و ادامه داد که پدرش بیش از 55 سال عمر دارد جوان تر از من نشان می دهد و گفت وضعیت کار و بار امسال در اینجا خیلی خراب است و چون سن ات بالا است کمتر کسی حاضر است بهت کار دهد؛ حرفاشو زیاد جدی نگرفته ام و ناامید هم نشدم اما امشب در یک مهمانی دعوت بودم، بچه جوان های آن اتاق همه اش به من می گفتند حاجی کاکا! حاجی کاکا؛ حالا دیگه کم کم باورم می شه که ...

۱۳۹۲ خرداد ۲۶, یکشنبه

پیروزی جنبش مدنی در ایران

من هم مثل دهها هموطن دیگرم که بخاطر ارتباطات فرهنگی نزدیک یا سالها زندگی در ایران به مسایل این کشور علاقه مند هستند انتخابات ایران را به ویژه از سال 1388 از نزدیک دنبال می کردم؛ اعتراضات مدنی، جنبش سبز، جوانان، تظاهرات های خیابانی، ایستادگی در برابر دیکتاتور بزرگ و اینکه چگونه قربانی دادند، زخمی شدند و دهها تن از آنان به زندان رفتند شکنجه شدند، مورد آزار و اذیت قرار گرفتند و حتی مورد تجاوز قرار گرفتند، بیشتر سرکوب شدند، احزاب شان منحل شد، رهبران شان در حصر قرار گرفت یا ممنوع السفر شدند و روز به روز به فضای یاس و ناامیدی شان افزوده شد

اما جنبش مبارزات مدنی شان فروکش نکرد، از مبارزات تند خیابانی که بی رحمانه توسط جانیان سرکوب می شدند تغییر رویکرد دادند، شبکه های اجتماعی فعال شد، رهبران شان هم علی رغم فشار و زندان صبورانه تحمل کردند و ایمان داشتند که عاقبت از آن صابرین هست بنابر این چهار سال بعد همین که اندک فرصت برای مردم فراهم شد آن خواسته جمعی شان را یک صدا فریاد کردند و خواست جمعی شان را به کرسی نشاندند این پیروزی بزرگ پیروزی عقل، خرد، حلم و اندیشه بر احساسات و تندروی می باشد.

این پیروزی بر من و مردم میهن ام نیز این نوید را می دهد که خواست جنبش ها و حرکت های مدنی بر علیه تبعیض، بی عدالتی،  انحصار، نقض حقوق اقلیت ها، نقض حقوق زنان و ... بالاخره حاکمان هرچند سخت جان و دیکتاتور باشد را به تسلیم و تمکین وا خواهد داشت فقط منتظر زمان بود و در این مدت نباید خسته و ناامید شد؛ تلاش، همبستگی، شبکه سازی و تزریق امید و انرژی را نباید در این دوره فراموش کرد.

مثال ساده اش حرکت مدنی دانشجویان دانشکده علوم اجتماعی کابل می باشد که ظاهرن با فریب و خدعه حاکمیت برچیده شد و دانشجویان را ناامید کرده باشد اما اگر این دانشجویان از راههای دیگر همواره بر خواست های عدالتخواهانه و مبارزات شان بر علیه تبعیض و تعصب ادامه دهند دیری نخواهد پایید که شاهد پیروزی را در آغوش خواهند فشرد این وعده ای است که پروردگار به مستضعفین داده است.